خسته ام !
از درو دیوار خسته ام ، خسته ام .
از مردم این کوچه و بازار خسته ام .
نمیدانم! از این جــــــا تا کجا روم .
از این مخمسه بی معنا خسته ام .
مرا در این شهر جای پنهانی نیست .
از این خســتگی ، تکرار خسته ام .
دلم میخواهد، سخن از مشکل گویم .
ازاین بینش، ازاین منطق ناکارخسته ام.
از مردم این کوچه و بازار خسته ام .
نمیدانم! از این جــــــا تا کجا روم .
از این مخمسه بی معنا خسته ام .
مرا در این شهر جای پنهانی نیست .
از این خســتگی ، تکرار خسته ام .
دلم میخواهد، سخن از مشکل گویم .
ازاین بینش، ازاین منطق ناکارخسته ام.
نظرات
ارسال یک نظر