افکارتنهایم ، در محیط شلوغ اجتماعی !

درمحیط شلوغ اجتماعی ، افکار تنهایم! مجبورمیکند قلم را بر دست گریم و در فضای مجازی با دوستانکه با من هم فکراند ، هم کلام شوم اما وقتی واژه ها را در کنار هم میچینم و ترتیب میدهم . ترتیب و چیدن واژه در کنار هم ، ازهدف و منظوری که من میخواهم در متن نوشته هایم بگنجانم فاصله میگریم و معنای ترتیب واژه ها ، موضوع نوشته هایم را بجای دیگر میکشاند ، هر قدر کوشش میکنم بازهم نمیشود ، بلاخره بشتر اوقات از نوشتن منصرف میشوم .
بعد مایوس میشوم ! پش خود فکر میکنم ! چرا ؟ در نوشتن اینقدر نتوانم و دیگران خوتبر مینوسید و بهتر تحلیل میکند . چرا ؟ من نه ! باز فکر میکنم حتما معلومات عمومی ام پایین و دراید نویشتن ندارم ، اما به زبان میتوانم یک موضوع را خوتبر و بهتر تحلیل و بیان نمایم ،اما از عهده نوشتار عاجزم .
باید با کسی صحبت کرد با خودت هم فکرو هم نظر باشد و من در محیط کاری ام با افرداهای سرکار دارم " من از شهر میگویم و ان از ده " تفکر، بینش و بارورهای ما تفاوت اش از زمین تا آسمان است ،
با افراد های سرکار دارم ، تمام عمر خود را درکشورهای عربی ب کارگری گزرانده و چند روزی هم مکتب نرفته ، یا پش ملاه های مسجد علوم دینی را فرا گرفته اند ،.... چنان خشک ، خشین و افکار بسته دارد. به جزاز سکوت و کم حرفی چاره دیگر نخواهم داشت ، چون میدانم صحبت نمودن مخاطبی میخواهد تا به اندازه باور و بینش افراد حرف زد و درغیر اینصورت تو را احمق میپندارد . دراینجا نوشتن برای لذت بخشتر از حرف زدن است ، میخواهم سکوتم از طریق نوشتن بشکنم ، سکوتی ! همانند کتاب قطوری که مملوه از حرف های ناگفته در خود گنجانده ، هم فکری یافت نمیشودکه بیآیم در این روز های زمستانی صحفه های قطوری این کتاب را ورق بزنم و از داخل این مفهوم و معنی آن را استخراج کنیم و این روز های زمستانی باه کوتاترین روزهای خود دلتنگترم نموده .با کوتاترین روزهای خود ما را از نشت برخاست با هم قطرانم محروم نموده و کوتاترین روزهای که تحطیلات دانشگاه را با خود . با کوتا ترین روز های خود برای چند ماهای ما را از دانشگاه باز داشته است ،در انتظار ... روز شماری میکنم تا روزی دوباره درس های دانشگاه شروع شودو درکنار هم صنفی هایم عزیزم و اساتید محترم همان قصه تکرار سال قبلی را ادامه دهیم ! تا باشد افکار تنهای را فراموش کنیم واز این دغدغه ها فاصله گریم ...!

نظرات

پست‌های پرطرفدار